۲۵۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۴۴

ما عاشقیم و رند، خرابات گوی ماست
روی شرابخانه و عشرت بوی ماست

ای شیخ اگر به صومعه ها دارو گیر نیست
ا مارخانه ها همه پر های و هوی ماست

ما با کسی نگفته حدیثی میان شهر
هر جا که مجمعی ست همه گفتگوی ماست

ما را به رنگ و بوی جهان التفات نیست
گلزار دمر اگر چه پر از رنگ و بوی ماست

آبی کز آن حیات ابد بافت جان خضر
از ما بجو که رشحه رشیع سبوی ماست

گفتی شرابخوارگی و عشق خوی تست
آری شرابخوارگی و عشق خوی ماست

کردم ز دوست آرزونی گفت ای کمال
بگذر ز آرزو اگرت آرزوی ماست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.