هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق و شوق به معشوق، درد فراق، و ارزش بیپایان وصال سخن میگوید. شاعر از بیقراری عاشق، بیداری شبانهی عندلیب، و مستی صوفیان از سخنان معشوق یاد میکند و بر بیقدری خود در مقابل معشوق تأکید دارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، نیاز به درک ادبیات کلاسیک فارسی و ظرافتهای شعری دارد که برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است.
شمارهٔ ۲۸۱
هوس بار گر آزار دل افگار است
نخورد غم دل انگار که با آن یار است
شب وصلت سخن از صبر نگویم که کم است
فتنه شوق چه گویم به تو چون بسیار است
نکند عاشق تالانت ز غم روی تو خواب
عندلیب از هوس گل همه شب بیدار است
از توأم هر شرف و قدر که می باید هست
قیمتی نیست مرا پیش تو این مقدار است
روز وصل توأم از بهر نثار قدمت
کاش سر نیز در میبود چو چشمم چار است
گر چه دیدار تو صد بار شود دیده مرا
دیده را بار دگر آرزوی دیدار است
صوفیان مست شدند از سخنان تو کمال
که در انفاسی تو بوی سخن عطار است
نخورد غم دل انگار که با آن یار است
شب وصلت سخن از صبر نگویم که کم است
فتنه شوق چه گویم به تو چون بسیار است
نکند عاشق تالانت ز غم روی تو خواب
عندلیب از هوس گل همه شب بیدار است
از توأم هر شرف و قدر که می باید هست
قیمتی نیست مرا پیش تو این مقدار است
روز وصل توأم از بهر نثار قدمت
کاش سر نیز در میبود چو چشمم چار است
گر چه دیدار تو صد بار شود دیده مرا
دیده را بار دگر آرزوی دیدار است
صوفیان مست شدند از سخنان تو کمال
که در انفاسی تو بوی سخن عطار است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.