هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و فراق سخن میگوید. او از درد فراق و نگاه معشوق که مانند تیغی بر دلش نشسته، مینالد و زندگی خود را وابسته به همین عشق میداند. همچنین، از انتظار و رنجهای عاشقانه و حسادت به رقیب سخن میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند حسادت، فراق، و رنج عشق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۲۸۰
هزار شکر که آن چشم پر خمارم کشت
وگرنه حسرت آن خواست زار زارم کشت
پر واجب است به هر گشتن توأم شکری
هزار شکر که چشمت هزار بارم کشت
دعای زندگیم گو مکن کس از یاران
بس است زندگی من همین که بارم کشت
شب فراق بشارت بکشتنم دادی
چه منت است ز نو کآن شب انتظار کشت
گرم تو دل ندهی چون رهم ز دست رقیب
که جز به سنگ من آن مار را ندارم کشت
ز پیچ و تاب چو دامی که صید را بکشد
درون هر گره آن زلف ثا بدارم کشت
نرفت آب خوشی بی لبش به حلق کمال
مگر دمی که به شمشیر آبدارم کشت
وگرنه حسرت آن خواست زار زارم کشت
پر واجب است به هر گشتن توأم شکری
هزار شکر که چشمت هزار بارم کشت
دعای زندگیم گو مکن کس از یاران
بس است زندگی من همین که بارم کشت
شب فراق بشارت بکشتنم دادی
چه منت است ز نو کآن شب انتظار کشت
گرم تو دل ندهی چون رهم ز دست رقیب
که جز به سنگ من آن مار را ندارم کشت
ز پیچ و تاب چو دامی که صید را بکشد
درون هر گره آن زلف ثا بدارم کشت
نرفت آب خوشی بی لبش به حلق کمال
مگر دمی که به شمشیر آبدارم کشت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.