هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و مستی سخن میگوید و به انتقاد از زهد و صلاح میپردازد. او از زیبایی معشوق و شریعت عشق یاد میکند و به مینوشی و بادهگساری اشاره دارد. همچنین، به نزاع با محتسب (ناظر امور شرعی) اشاره میکند و از باده به عنوان سلاح یاد میکند.
رده سنی:
18+
محتوا شامل مفاهیم عرفانی و انتقادی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب باشد. همچنین، اشاره به مینوشی و بادهگساری دارد که برای گروه سنی پایین توصیه نمیشود.
شمارهٔ ۲۹۱
ز من که عاشق و رندم مجری زهد و صلاح
که روز مستم و شب هم زهی صباح و رواح
قبه و واعظ ما را که بحر علم نهند
همان حکایت کالبحردان و کاملاح
ترا که نیست صلاحیت نظر بازی
در آن نظر بود ار خوانمت ز اهل صلاح
به پرتو رخ تو آفتاب را چه فروغ
على الخصوص چراغی که بر کنی به صباح
مهوش رغز نظرها که در شریعت عشق
گرفته اند تماشای روی خوب مباح
زمان حادثه ساقی بریز می در جام کمال
چو باد فتنه وزد در زجاج به مصباح
محتسب آمد به جنگ خیز نو نیز
به باده غسل برآور که الوضوء سلاح
که روز مستم و شب هم زهی صباح و رواح
قبه و واعظ ما را که بحر علم نهند
همان حکایت کالبحردان و کاملاح
ترا که نیست صلاحیت نظر بازی
در آن نظر بود ار خوانمت ز اهل صلاح
به پرتو رخ تو آفتاب را چه فروغ
على الخصوص چراغی که بر کنی به صباح
مهوش رغز نظرها که در شریعت عشق
گرفته اند تماشای روی خوب مباح
زمان حادثه ساقی بریز می در جام کمال
چو باد فتنه وزد در زجاج به مصباح
محتسب آمد به جنگ خیز نو نیز
به باده غسل برآور که الوضوء سلاح
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.