هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و زیبایی معشوق سخن می‌گوید و از درد فراق و نرسیدن به آرزوهایش شکایت می‌کند. او زیبایی معشوق را با تصاویری مانند یوسف مصری و ماه مقایسه می‌کند و از لذت‌های دنیوی در برابر عشق حقیقی می‌گذرد.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات و تشبیهات نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

شمارهٔ ۳۱۷

اگر وظیفة دردت زمان زمان نرسد
حلاونی بدل و لذتی به جان نرسد

حلاوتی که نرا در چه زنخدان است
هزار یوسف مصری به قعر آن نرسد

تو هر طرف که کشی نیر من ز رشک آنجا
پر شوم که بهر سینه ذوق آن نرسد

مکش مرا که ز بس لاغری همی ترسم
که روی تیغ تو ناگه به استخوان نرسد

کجا به ما رسد آن زلف کز زنخدانت
فتاده ایم به چاهی که ریسمان نرسد

چنین که نسبت روی تو می کنند به ماه
چگونه از تو سر او به آسمان نرسد

مرا سریست که بر خاک پاش خواهم سود
زمفلسان خود او را جز این زیان نرسد

نعیم و لذت دنیا اگر چه بسیارست
به ذوق بادة صافی ارغوان نرسد

کمال تا نشوی هیچ مگذر از در باره
که زحمت تو بدان خاک آستان نرسد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.