۲۶۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۳۱

با سرود و آه و ناله میرود اشکم چو رود
در پیش مستان محبت این بود رود و سرود

عاشقان را در محافل ناله سازد سر بلند
مطربان را در مجالت آبرو باشد ز رود

با سرشکم دجله و جیحون دو بار آشناست
از دو رود دیده ما باد بر باران درود

تا چرا نبغ تا خودو زره گردد سپر
جنگها شد گاه ما را با زره گاهی بخود

شوق بالای تو خون از چشم ما بر خاک ریخت
هر کجا سیلی که آمد آمد از بالا فرود

گفتم از سیب سمرقندی به و نار خجند
با زنخدان و لب چون قند گفتا به نبود

گر نگیری چست و چابک سیب سبعینش کمال
پیش اهل عشق باشی کاهل زیر و فرود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.