۲۵۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۳۰

باز گل دامن به دست عاشقان خود نهاد
غنچه لب بگشود و بلبل را به باغ آواز داد

ابر درهای عدن پیش گل و سوسن کشید
باد درهای چمن بر روی گلبویان گشاد

سرو ما بر کرد ناگه سر ز صحن بوستان
پیش او هر جا درختی بود بر پا ایستاد

گل حکایت کرد و سرو از نازکی و لطف بار
آب گریان آمد و در پای این و آن فتاد

در بهشت باغ خوش باشد می چون سلسبیل
خاصه از دست تان گلرخ حوری نژاد

هر بهاری را که هست ای دل حزانی در قفاست
خوش برآ روزی در چونگل بالب خندان وشاد

بر ورق دارد گل رنگین بخون این خط کمال
شاد زی چون عمر باد است ای برادر عمر باد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.