هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از بیخوابی و دلتنگی خود میگوید و به عشق و جوانی اشاره میکند. همچنین، از بخشش و نیکی سخن میگوید و به دشمنان و غمهایشان اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و اخلاقی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات مانند 'کشته بیند' و 'بخون دست' ممکن است برای مخاطبان جوان تر نامناسب باشد.
شمارهٔ ۳۷۱
جهان بخواب و دمی چشم من نیاساید
چو دل بجای نباشد چگونه خواب آید
غلام نرگس دلربای خودم
که کشته بیند و بخشایشی نفرماید
چو مایه هست زکاتی بده گدایان را
که نیکویی و جوانی بکس نمی باید
کسی در دل شب خواب بیغمی کردست
بر آب دیده بیچارگان نبخشاید
بر غم دشمن بدگو کمال دلشده را
بکش مگو که بخون دست من بیالاید
چو دل بجای نباشد چگونه خواب آید
غلام نرگس دلربای خودم
که کشته بیند و بخشایشی نفرماید
چو مایه هست زکاتی بده گدایان را
که نیکویی و جوانی بکس نمی باید
کسی در دل شب خواب بیغمی کردست
بر آب دیده بیچارگان نبخشاید
بر غم دشمن بدگو کمال دلشده را
بکش مگو که بخون دست من بیالاید
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.