هوش مصنوعی: این متن شعری است که از درد عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر از بی‌وفایی معشوق و رنج‌های عاشقانه گلایه می‌کند و با استفاده از استعاره‌های مختلف مانند مرغ بسمل و فرهاد، عمق درد خود را بیان می‌کند. همچنین، اشاره‌ای به فراموش نشدن در یاد معشوق دارد و در نهایت، از دوری از دوست و تبدیل شدن به خاکی که باد می‌برد، سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی عمیق است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و مفاهیم مانند رنج عشق و مرگ ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۳۹۷

دگر گفتی نجویم بر تو بیداد
مبارک مرد و آنگه کردی آزاد

چه منت باشد از میاد بیرحم
که پای مرغ بسمل کرده بگشاد

چه حاصل زآنکه شیرین از لب خویش
پس از کشتن دهد حلوای فرهاد

فراموشم نخواهی شد چو الحمد
در آن دم که به تکبیر آوری باد

به بادت می فرستم خدمت و باز
نمی خواهم که بر تو بگذرد باد

شدم خاک و به هر سو برد بادم
کسی کز دوست دور افتد چنین باد

کمال از خون دل تر سازه نامه
سلام خشک چون نتوان فرستاد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.