هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از دل‌بستگی، عشق، و مستی سخن می‌گوید. او از غمزه‌های معشوق، دیوانگی دل، و ارزش‌های ناشناخته برای دیگران صحبت می‌کند. همچنین، اشاره‌هایی به مصلحت‌اندیشی و هوس‌های انسانی دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات شعر نیاز به تجربه و بلوغ فکری بیشتری دارد.

شمارهٔ ۴۰۵

دل کجا شد خبرش غمزه او می داند
مست هر جا که کبابست بو می داند

هر پریشانی و آشوب که جانرا ز قاست
دل دیوانه از آن سلسله مو می داند

من از آن سرو که به دیده نشاندم نبرم
باغبان قیمت سرو لب جو میداند

بار گویند چه خواهد به تو داد از لب خویش
من چه دانم کرم دوست همو می داند

بر درت طاقت بیداری من کس را نیست
نیست حاجت بگواهم سنگ کوه می دادند

ناصحا مصلحت من هوس روی نکوست
هر کسی مصلحت خویش نکو می داند

کرد چون زلف تو با غمزه فرو داشت کمال
زآنکه بد مستی آن عربده جو میداند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.