هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که به زیبایی‌های معشوق و ناتوانی دیگران از درک این زیبایی‌ها اشاره دارد. شاعر از زاهد، حاسد، صوفی و دیگران نام می‌برد که نمی‌توانند حقیقت عشق و جمال معشوق را ببینند. او عشق را فراتر از ظواهر دینی و ریاکاری‌های دنیوی می‌داند و تنها عاشقان راستین را شایستهٔ درک این حقیقت می‌شمرد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و ادبی است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی نیاز دارد. همچنین، برخی از واژگان و مضامین ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۴۲۵

رخ تو دیدم و زاهد نمی تواند دید
مراد است که حاسد نمی تواند دید

دگر به صومعه خلوت نشین کجا بیند
مرا که بی می و شاهد نمی تواند دید

بگردن تو نخواهم که بینم آن نسبیح
که رند شکل مقلد نمی تواند دید

کسی که گوشه محراب ابرونی دیدست
دگر کسیش به مسجد نمی تواند دید

به نرد عشق تو نقشی ز کعبتین مراد
ورای عاشق فارد نمی تواند دید

روان نگشته بسجاده اشک صوفی را
چه سود ورد که وارد نمی تواند دید

بدیدنش چه شتابده رونده بی تو کمال
که بی دلالت مرشد نمی تواند دید
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.