۲۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۲۹

روی تو به جز آینه دیدن که تواند
زلف تو به جز شانه کشیدن که تواند

قند دهنت شربت خاصی که ز لب سخت
دیدن نتوان خاصه چشیدن که تواند

چندانکه نوئی آرزوی جان عزیزان
با آروزی خویش رسیدن که تواند

در زیر لب از بیم رقیب تو بر آن روی
ما فاتحه خواندیم دمیدن که تواند

مشاطه دلی داشت چو پولاد به سختی
ورنه ز چنان زلف بریدن که تواند

چون نیست کمال از سخنان تو گزین تر
کس را به سخن بر تو گزیدن که تواند

آنجا که بخوانند بلند این سخنان را
دیگر سخن پست شنیدن که تواند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.