هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از عشق نافرجام، ناامیدی و رنجهای عاشقانه سخن میگوید. شاعر از بیوفایی معشوق و دردهای ناشی از عشق شکستخورده گلایه میکند و احساس محرومیت و نرسیدن به آرزوها را بیان میدارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه پیچیده و احساسات عمیق است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و جفا نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۴۳۸
ز خوان وصل تو تا با من گدا چه رسد
به جز جگر به گدایان بینوا چه رسد
البته که پر شکرست آن به هیچ کس نرسید
ازان دهان که ز هیچ است که مرا چه رسد
هزار تشنه به آبه لبی چو قطره آب
میان آن همه از قطره بما چه رسد
تو کیستی و من ای دل که جرعه زین جام
بصد چو جم نرسد تا من و تا چه رسد
چنین که بر سر کوی نو نیغ میبارد
به جز بلا بسر عاشق از هوا چه رسد
از نیزه بازی مژگان شوخ چشمانم
سنان به سینه رسید و هنوز تا چه رسد
کمال چون نرسد جز جفا ز اهل وفا
قیاس کن که ز خویان بیوفا چه رسد
به جز جگر به گدایان بینوا چه رسد
البته که پر شکرست آن به هیچ کس نرسید
ازان دهان که ز هیچ است که مرا چه رسد
هزار تشنه به آبه لبی چو قطره آب
میان آن همه از قطره بما چه رسد
تو کیستی و من ای دل که جرعه زین جام
بصد چو جم نرسد تا من و تا چه رسد
چنین که بر سر کوی نو نیغ میبارد
به جز بلا بسر عاشق از هوا چه رسد
از نیزه بازی مژگان شوخ چشمانم
سنان به سینه رسید و هنوز تا چه رسد
کمال چون نرسد جز جفا ز اهل وفا
قیاس کن که ز خویان بیوفا چه رسد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.