هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و غمگین است که در آن شاعر از درد فراق و ناکامی در عشق سخن می‌گوید. او از یار سنگدل خود شکایت کرده و از دوستان می‌خواهد که به او دلداری دهند. تصاویر شاعرانه‌ای مانند غبار خاک، گریه خونین، و باد دامن گل به کار رفته‌اند که بر عمق احساسات شاعر تأکید دارند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیده است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های ادبی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار باشد.

شمارهٔ ۴۷۱

غبار خاک در او چو در خیال آرید
بنور چشم خود آن نونیا میازاربد

گلی که در چمن آرد نسیم پیرهنش
چو باد دامن آن گل ز دست بگذارید

گر از خیال نبش نیست دیده را رنگی
ز نوک هر مژه هنگام گریه خون بارید

اگر چه شت شمردید عقد آن سر زلف
بدلکشی رخ او کم ز زلف مشمارید

ز یار سنگدل ای دوستان ندارم دست
مرا بخت دلی همچو خود مپندارید

به خاک پاش سفارش کنید چشم مرا
هر آنکه ریزد خونش به خاک بسپارید

از راه دیده و دل می رسد سرشک کمال
مسافر بر و بحر است حرمتش دارید
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.