هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از حسرت و انتظار معشوق میگوید. شاعر از نگاه معشوق، فراموشی، دوری و غربت شکایت دارد و به امید دیدار و وصال است. او از مینوشی و موسیقی به عنوان تسلیدهنده یاد میکند و از زهد بیثمر میگریزد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، استفاده از استعارههای پیچیده و احساسات شدید در شعر، ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد.
شمارهٔ ۴۸۵
گر تو از پرده به ما رخ بنمانی چه شود
ور دری بر من درویش گشانی چه شود
بفراموشی ار ای شمع دل افروز شبی
از در حجره ما باز در آنی چه شود
صبح امید من ار بار دگر از سر مهر
حال ما نیره نداری و بر آنی چه شود
بر سر کوی وصالت به امید نظری
اگر آیم من محزون به گدانی چه شود
محنت غربت و تنهانی شب کشت مرا
آخر ای شام غریبی بر آنی چه شود
ما حریف می و چنگیم به آواز بلند
مطربا گر تو همین پرده سرانی چه شود
جام می نوش کمال و مکن اندیشه آن
که ترا حاصل ازین زهد ربانی چه شود
ور دری بر من درویش گشانی چه شود
بفراموشی ار ای شمع دل افروز شبی
از در حجره ما باز در آنی چه شود
صبح امید من ار بار دگر از سر مهر
حال ما نیره نداری و بر آنی چه شود
بر سر کوی وصالت به امید نظری
اگر آیم من محزون به گدانی چه شود
محنت غربت و تنهانی شب کشت مرا
آخر ای شام غریبی بر آنی چه شود
ما حریف می و چنگیم به آواز بلند
مطربا گر تو همین پرده سرانی چه شود
جام می نوش کمال و مکن اندیشه آن
که ترا حاصل ازین زهد ربانی چه شود
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.