۲۷۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۸۷

اگر درد تو از حبیب باشد
درد سرت از طبیب باشد

ما را چه غریب شهر خوانی
عاشق همه جا غریب باشد

أهم مشنو که گل پریشان
از ناله عندلیب باشد

یارب که بر آن در از گدایان
من باشم و با رقیب باشد

شایسته گوش واعظ ما
آواز خوش خطیب باشد

گوید به تو بار باشم از دور
خواهیم که عنقریب باشد

با بار رسی کمال روزی
از عمرت اگر نصیب باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.