هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و درد فراق سخن می‌گوید. او از شرمندگی در برابر معشوق، ارزش ناشناخته‌ی عشق، و تأثیرات عمیق آن بر زندگی خود می‌نویسد. همچنین، از ناصحانی یاد می‌کند که پس از دیدن حال او از گفتار خود پشیمان می‌شوند. در پایان، شاعر به قدرت جادویی نگاه معشوق و تأثیر آن بر زندگی عاشق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد فراق و تأملات روحانی更适合 سنین بالاتر.

شمارهٔ ۴۹۰

گر دم زنم بی روی او شرم آیدم از روی خود
عاشق بجوید زندگی بی صحبت دلجوی خود

من جانه می کندم زغم آن لب زمن می خواست جان
فرهاد میزد نیشه ها بر سنگ و شیرین سوی خود

با ماه گفتم این همه حسن از کجا آورده ای
گفتا ز خاک کوی او مالیده ام بر روی خود

گفتنی سر یک موی من هر دو جهان دارد بها
دیدی که هم نشناختی مقدار تار موی خود

ناصح بگفت از اولم کز عشق خویان توبه کن
روی تو دید و توبه کرد آخرز گفت و گوی خود

روزی که چشمت اوفتد بر کشتگان خویشتن
گو عذر زحمتهای ما با غمزه جادوی خود

در دور چشمت شد سیه از دود دل محرابها
گر باورت ناید زما بنگر خم ابروی خود

گوید کمال سخت جان هست از سگان کوی من
بشکست باز آن سنگدل قدر سگان کوی خود
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.