هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و غمگین است که در آن شاعر از جفاهای معشوق و دردهای عشق شکایت میکند. او از نادیده گرفته شدنش توسط معشوق مینالد و احساس تنهایی و بیپناهی میکند. شاعر از باد، گل، و دیگر عناصر طبیعت برای انتقال احساساتش استفاده میکند و در نهایت به پذیرش درد و رنج عشق اشاره میکند.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و زبان پیچیدهٔ کلاسیک ممکن است برای سنین پایین دشوار باشد.
شمارهٔ ۴۹۶
گیرم که از تو بر من مسکین جفا رود
سلطان توئی کی به تظلم کجا رود
سوی تو چون سلام فرستم که باد را
پیرامن درت نگذارند تا رود
چندان دعای جان تو گونیمه کز ملال
می خواسته بر زبان تو دشنام ما رود
بفرست سوی گل سحری بوی پیرهن
کز رشک آن چو غنچه بزیر قبا رود
ای دل ز سیل خون که شد از چشم ما روان
شادی مکن که بره تو هم این ماجرا رود
چون زلف او بگوش نیاری حدیث مشک
پیش تو گر حکایت آن خاک پارود
رفت آنچه رفت ز آتش دل بر سر کمال
من بعد از آب دیده برو تا چها رود
سلطان توئی کی به تظلم کجا رود
سوی تو چون سلام فرستم که باد را
پیرامن درت نگذارند تا رود
چندان دعای جان تو گونیمه کز ملال
می خواسته بر زبان تو دشنام ما رود
بفرست سوی گل سحری بوی پیرهن
کز رشک آن چو غنچه بزیر قبا رود
ای دل ز سیل خون که شد از چشم ما روان
شادی مکن که بره تو هم این ماجرا رود
چون زلف او بگوش نیاری حدیث مشک
پیش تو گر حکایت آن خاک پارود
رفت آنچه رفت ز آتش دل بر سر کمال
من بعد از آب دیده برو تا چها رود
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.