هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساس سرگردانی، حیرت و تنهایی خود می‌گوید و به دنبال پاسخ‌هایی برای پرسش‌های عمیق وجودی خود است. او از نبودن راهنما، ناخدای کامل و عاقل در زندگی خود شکایت دارد و به امیدهای بربادرفته و عشق ناکام خود اشاره می‌کند. در نهایت، او از این که همه به جز او از معشوق دور مانده‌اند، اظهار ناراحتی می‌کند.
رده سنی: 16 سال به بالا متن دارای مضامین عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، احساسات و مفاهیم مطرح‌شده مانند سرگردانی، حیرت و تنهایی، بیشتر مناسب مخاطبان نوجوان و بزرگسال است که تجربه‌های زندگی بیشتری دارند.

شمارهٔ ۱۴

اختلاف اهل دل خوبس اهل دل کجاست
آنکه حل سازد یکی از این همه مشکل کجاست

روزگاری شد که سرگردان دشت حیرتم
یک نفر یدا نشد تا گویدم منزل کجاست

غرقه در دریای خودبینی شدم دردا که نیست
ناخدای کاملی تا گویدم ساحل کجاست

لیلی ما را همی گویند کاندر محمل است
کس نمی‌گوید کدامین کاروان محمل کجاست

من که هرگز بر جنون خویش منکر نیستم
با من مجنون نمی‌گوید کسی عاقل کجاست

دانه امید بس در مزرع دل کاشتم
گر حقیقت داشت پس آن دانه را حاصل کجاست

(صامتا) هر کس به جز من دور از دلدار ماند
پس در این درگه ندانم بنده مقبل کجاست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.