هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غزل‌گونه، بیانگر درد و رنج عاشق از بی‌توجهی معشوق است. شاعر از زلف معشوق، نگاه ستمگرانه‌اش و بی‌پاسخ گذاشتن عاشق می‌گوید و در عین حال، امیدوار است که معشوق به او التفات کند. همچنین، اشاره‌ای به رنج فراق و اشک‌های بی‌پایان عاشق دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک کامل نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم به کار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد.

شمارهٔ ۲۹

خوش آن تنی را که مو به موی شکنج زلفت بتاب دارد
خوش آن دلی را که آرزوی خیال رویت کباب دارد

سواد زلفت که جز دل آزاری از خم وی کسی ندیده
مگر نداند که بر غریبان پناه دادن ثواب دارد

گناه ما را چرا نپرسی بتاز چابک سوار نازت
که بهر قتل ضعیف حالان همیشه پا در رکاب دارد

دلم ننالد ز غمزه او وزان ستمهای بی‌حسابش
تو خود بگویش که ای ستمگر ستم هم آخر حساب دارد

سرشک چشمان گواه عاشق اگر نباشد بگو نباد
کسی شد تشنه محبت کی التفاتی به آب دارد

هزار قاصد ز چشم پر تب برت فرستم ز آه شب
دمی نگویی سیاه روزی ز من امید جواب دارد

بهر که دیدم ز باغ وصلت گل مرادش به جیب دامن
به غیر(صامت) که از فراقت مدام چشم پرآب دارد
وزن: مفاعلن فع مفاعلن فع مفاعلن فع مفاعلن فع
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.