هوش مصنوعی:
این شعر از حزین لاهیجی، غم و اندوه عمیق شاعر را بیان میکند. او از گم شدن راه فغان، کاروان، آشیان، نشان مهر و محبت، و حتی خود یار سخن میگوید. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا مانند مرغ قفس، باغبان، و زلف پرچین، احساسات خود را به تصویر میکشد. در نهایت، او از گم شدن همه چیز، حتی نشان یار، در اثر بینشانیهای او مینالد.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مضامین عاشقانه و حزنانگیز عمیقی است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و کنایههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۴۰
هجوم غم رسید اندر دل و راه فغان گم شد
مران ای ساربان محمل که امشب کاروان گم شد
مگر مرغی رها گردید از کنج قفس دیگر
که از نالیدن او دست و پای باغبان گم شد
تو را گفتم مپیچ ای مرغ دل بر زلف پرچینش
ز من نشنیدی و روز تو شب شد، آشیان گم شد
موخونم ریختی دیگر چرا کردی تو پا مالش
زدی بر هم صف مژگان و قاتل از میان گم شد
زدی تا بیرق بیداد را در ملک نیکویی
نشان مهر و بنیاد محبت از جهان گم شد
به منع بیدلان ناصح چرا بیهوده میکوشی
دلی گر بود ما را بر سر زلف بتان گم شد
ز بس میکرد (صامت) آرزوی راه گمنامی
کنون از بینشانیهای یار از وی نشان گم شد
مران ای ساربان محمل که امشب کاروان گم شد
مگر مرغی رها گردید از کنج قفس دیگر
که از نالیدن او دست و پای باغبان گم شد
تو را گفتم مپیچ ای مرغ دل بر زلف پرچینش
ز من نشنیدی و روز تو شب شد، آشیان گم شد
موخونم ریختی دیگر چرا کردی تو پا مالش
زدی بر هم صف مژگان و قاتل از میان گم شد
زدی تا بیرق بیداد را در ملک نیکویی
نشان مهر و بنیاد محبت از جهان گم شد
به منع بیدلان ناصح چرا بیهوده میکوشی
دلی گر بود ما را بر سر زلف بتان گم شد
ز بس میکرد (صامت) آرزوی راه گمنامی
کنون از بینشانیهای یار از وی نشان گم شد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.