هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که از عشق، وفاداری، صبر و رضایت به قضای الهی سخن می‌گوید. شاعر از جور معشوق شکایت می‌کند اما آن را خیر محض می‌داند و به عشق و وفای معشوق اشاره می‌کند. همچنین، از دردها و رنج‌های عشق سخن می‌گوید اما در نهایت به تسلیم و رضا می‌رسد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۳۹

هر زمان بویی از آن جعد سمن‌سا می‌رسد
تازه جانی بر روان مرده ما می‌رسد

شکوه از جور تو کردن دل‌پسند عقل نیست
خیر محض است آنچه از مولی به مولی می‌رسد

در بر نادان جفا باشد ولی عین وفاست
آنچه بر مجنون صحرایی ز لیلی می‌رسد

اوفتاده آوازه‌ام در عشقت از عالم بلی
سیل خاموش نماید چون به دریا می‌رسد

شکر احسانت که تا ننهاده دردی روی من
درد دیگر درد را بهر مدارا می‌رسد

نقد باشد در بر ما وعده فرادی تو
گر که گویند آخر نسیه به دعوا می‌رسد

درد از پهلوی (صامت) فیض چندانی نبرد
بی‌نصیبست آنکه در آخر به یغما می‌رسد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.