هوش مصنوعی:
این متن یک مرثیهی عاطفی و دردناک است که به حضرت علی (ع) خطاب شده و از رنجها، مصائب و داغهای گوینده سخن میگوید. در این شعر، از فراق، دردهای دنیوی، فقر، ظلم و ستم، و از دست دادن عزیزان مانند حضرت زهرا (س) و پدرش یاد شده است. همچنین، وصیتهایی برای حضرت علی (ع) درباره فرزندانش، به ویژه امام حسین (ع)، بیان شده و درخواستهایی برای حمایت از آنها مطرح شده است.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مضامین عمیق عاطفی، توصیف رنجها و مصائب شدید، و مفاهیم مذهبی پیچیده است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، برخی تصاویر مانند خون، ضرب و شتم، و مرگ ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسال ناراحتکننده باشد.
شمارهٔ ۶۵ - زبان حال دختر پیغمبر به شوهر بزرگوار خود
یا علی ای ابن عم غم نصیب
ای تو درد درمندان را طبیب
ریخت در جانم فلک ز هر نفاق
الفراق الفراق الفراق
مرغ جان را بر سر افتاده هوس
تا گشاید بال راحت زین قفس
بر سر و بالم جهان زد بسکه سنگ
جانم از دست جهان آمد به تنگ
پر دلم از بس که محنت بار شد
پا ز پا افتاد و دست از کار شد
اوفتاد آتش به جان پا تا به سر
بند بندم سوخت از داغ پدر
گر زمین از اشک چشمم رنگ شد
عرصه بر خلق مدینه تنگ شد
گر ز رنج جوع بد در دم فزون
باشد از دستاس دستم پر ز خون
تازیانه گر به بازویم زدند
با لگد یا در پهلویم زدند
گر شرر در خانهام افروختند
یا ز آتش خانهام را سوختند
گر شد از جور سپهر واژگون
صورتم از ضرب سیلی نیلگون
گر که از تاثیر فقر خانه سوز
شامها خفتم گرسنه تا به روز
ای پسر عم جمله بر زهرا گذشت
عمر زهرا زشت یازیبا گذشت
موسم پرواز شد از این چمن
این چمن خوش باد بر زاغ و زغن
گشت هنگام وصیت ای جناب
ای وصی احمد ختمی مآب
مدتی بوده اندر خانهات
شمع رویم رونق کاشانهات
گر که اندر خدمتت ای شهریار
گشته تقصیری ز زهرا آشکار
هستم از روی جنابت منفعل
کن مرا در موسم رفتن بحل
عض دیگر ای امام ممتحن
بعد از این جان تو و اطفال من
کودکانم را من ای شاه حجاز
مدتی پروردهام در عز و ناز
گر کسی بعد از امن خونین جگر
کج نماید جانب ایشان نظر
در لحد صد پاره سازم در بدن
جای پیراهن به جسم خود کفن
زیر خاک ای مونس روز و شبم
در غم کلثوم و فکر زینبم
کان دو بیکس همدم جان مناند
مونس دل زیب دامان مناند
کسی نپوشد یا علی از بعد من
چشم احسان و محبت از حسن
زانکه عمری خوردهام خون جگر
تا نهال قامتش شد با ثمر
این وصیت هست از من فرض عین
تا توانی کن نکوئی با حسین
چون ز باغ اصطفا برخورده است
شیره جان پیمبر خورده است
گر حسینم را رسد روزی ملال
آوردم در لرزه عرش ذوالجلال
چون اجل بنمایدم از غم هلاک
جسم بیجان مرا پنهان به خاک
کن بروی تربتم ای ارجمند
گاه گاهی صوت قرآنی بلند
نیست یارای نوشتن خامه را
مختصر کن (صامت) این هنگامه را
ای تو درد درمندان را طبیب
ریخت در جانم فلک ز هر نفاق
الفراق الفراق الفراق
مرغ جان را بر سر افتاده هوس
تا گشاید بال راحت زین قفس
بر سر و بالم جهان زد بسکه سنگ
جانم از دست جهان آمد به تنگ
پر دلم از بس که محنت بار شد
پا ز پا افتاد و دست از کار شد
اوفتاد آتش به جان پا تا به سر
بند بندم سوخت از داغ پدر
گر زمین از اشک چشمم رنگ شد
عرصه بر خلق مدینه تنگ شد
گر ز رنج جوع بد در دم فزون
باشد از دستاس دستم پر ز خون
تازیانه گر به بازویم زدند
با لگد یا در پهلویم زدند
گر شرر در خانهام افروختند
یا ز آتش خانهام را سوختند
گر شد از جور سپهر واژگون
صورتم از ضرب سیلی نیلگون
گر که از تاثیر فقر خانه سوز
شامها خفتم گرسنه تا به روز
ای پسر عم جمله بر زهرا گذشت
عمر زهرا زشت یازیبا گذشت
موسم پرواز شد از این چمن
این چمن خوش باد بر زاغ و زغن
گشت هنگام وصیت ای جناب
ای وصی احمد ختمی مآب
مدتی بوده اندر خانهات
شمع رویم رونق کاشانهات
گر که اندر خدمتت ای شهریار
گشته تقصیری ز زهرا آشکار
هستم از روی جنابت منفعل
کن مرا در موسم رفتن بحل
عض دیگر ای امام ممتحن
بعد از این جان تو و اطفال من
کودکانم را من ای شاه حجاز
مدتی پروردهام در عز و ناز
گر کسی بعد از امن خونین جگر
کج نماید جانب ایشان نظر
در لحد صد پاره سازم در بدن
جای پیراهن به جسم خود کفن
زیر خاک ای مونس روز و شبم
در غم کلثوم و فکر زینبم
کان دو بیکس همدم جان مناند
مونس دل زیب دامان مناند
کسی نپوشد یا علی از بعد من
چشم احسان و محبت از حسن
زانکه عمری خوردهام خون جگر
تا نهال قامتش شد با ثمر
این وصیت هست از من فرض عین
تا توانی کن نکوئی با حسین
چون ز باغ اصطفا برخورده است
شیره جان پیمبر خورده است
گر حسینم را رسد روزی ملال
آوردم در لرزه عرش ذوالجلال
چون اجل بنمایدم از غم هلاک
جسم بیجان مرا پنهان به خاک
کن بروی تربتم ای ارجمند
گاه گاهی صوت قرآنی بلند
نیست یارای نوشتن خامه را
مختصر کن (صامت) این هنگامه را
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۳۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۴ - و برای او فی المرثیه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۶ - زبان حال زینب مظلومه(س)
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.