هوش مصنوعی:
این متن یک مرثیهی عاشقانه و مذهبی است که به واقعهی کربلا و شهادت امام حسین (ع) و یارانش میپردازد. در این شعر، از مصائب اهل بیت (ع) به ویژه حضرت زینب (س) و حضرت زهرا (س) یاد شده و به فضایل امام حسین (ع) و جایگاه والای ایشان در روز قیامت اشاره میشود. همچنین، به نقش شمر و دیگر ظالمان در این واقعه پرداخته شده است.
رده سنی:
12+
متن دارای مضامین مذهبی و عاطفی عمیق است که ممکن است برای کودکان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، توصیف صحنههای جنگ و مصائب ممکن است برای برخی از کودکان ناراحتکننده باشد. بنابراین، این متن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است.
شمارهٔ ۲۷ - همچنین مصیبت
هر که در بزم عزای شاه بیسر مینشیند
سر به زانو بهر نور چشم حیدر مینشیند
هر کجا نام حسین باشد مکدر مینشیند
روز محشر مهره بختش به شش در مینشیند
با بتول و احمد مرسل برابر مینشیند
کرد خلقت تا خدی لمیزل نور جنابش
از میان دوستان خویشتن کرد انتخابش
وعده داد از دادن سر شاهی یومالحسابش
هر که نوشد آب یاد آرد ز لبهای کبابش
روز محشر در کنار حوض کوثر مینشیند
هر کجا گردد اساس ماتم آن شاه برپا
با قد خم مصطفی و مرتضی باشند در آنجا
خوش به حال آنکه در غم خانه دلبند زهرا
دیده گریان سینه سوزان از پی ماتم مهیا
از برای خاطر زهرای اطهر مینشیند
یادم آمد آن زمان کان قامت طوبی مثالش
شد به خاک کربلا غلطان به راه ذوالجلالش
شد به سر وقت تن وی خواهر بشکسته بالش
من ندانم با چه حالت میشود آگه ز حالش
خواهری کاندر سر نعش برادر مینشیند
بر زمین افتاد و کرد آن پاره تن را زیب دامن
گفت کی پروده دوش نبی محبوب ذوالمن
جدت از باران نگه میداشت جسمت را ولیکن
با خبرگ گویا نبود از حال امروزت که بر تن
تیر بر بالای زخم تیر تا پر مینشیند
مادرت خیرالانسا میزد به گیسو تو شانه
گر سر مویی شدی کم از سرت بر این بهانه
خاطرش محزون شدی بهر تو ای شاه یگانه
ای دریغا مینمود آخر که بیند در زمانه
شمر روی سینهات با دست خنجر مینشیند
آمده به امن سکینهای برادر بر سر تو
تا ببوسد جای زهرا جده خود حنجر تو
شکوه شمر ستمگر را کند اندر بر تو
برنمیدارد دل از جسم شریفت دختر تو
هرچه برمیدارم او را بار دیگر مینشیند
گشته آل عترتت در این بیابان جمله ویلان
زینطرف بر آن طرف تا کی کنم رو در بیابان
یک تن تنها دهم تسکین کدامین یک از ایشان
میروم کلثوم را سازم خموش از آه و افغان
املیلا بر سر بالین اکبر مینشیند
روزگار آخر فکند اندر میان ما جدایی
تو به دشت کربلا ماندی چنین بیآشنایی
من به شام و کوفه رفتم با چنین بیاقربائی
گر نکردم من پی غمخواریت ماتمسرایی
(صامت) اندر ماتمت با دیده تر مینشیند
سر به زانو بهر نور چشم حیدر مینشیند
هر کجا نام حسین باشد مکدر مینشیند
روز محشر مهره بختش به شش در مینشیند
با بتول و احمد مرسل برابر مینشیند
کرد خلقت تا خدی لمیزل نور جنابش
از میان دوستان خویشتن کرد انتخابش
وعده داد از دادن سر شاهی یومالحسابش
هر که نوشد آب یاد آرد ز لبهای کبابش
روز محشر در کنار حوض کوثر مینشیند
هر کجا گردد اساس ماتم آن شاه برپا
با قد خم مصطفی و مرتضی باشند در آنجا
خوش به حال آنکه در غم خانه دلبند زهرا
دیده گریان سینه سوزان از پی ماتم مهیا
از برای خاطر زهرای اطهر مینشیند
یادم آمد آن زمان کان قامت طوبی مثالش
شد به خاک کربلا غلطان به راه ذوالجلالش
شد به سر وقت تن وی خواهر بشکسته بالش
من ندانم با چه حالت میشود آگه ز حالش
خواهری کاندر سر نعش برادر مینشیند
بر زمین افتاد و کرد آن پاره تن را زیب دامن
گفت کی پروده دوش نبی محبوب ذوالمن
جدت از باران نگه میداشت جسمت را ولیکن
با خبرگ گویا نبود از حال امروزت که بر تن
تیر بر بالای زخم تیر تا پر مینشیند
مادرت خیرالانسا میزد به گیسو تو شانه
گر سر مویی شدی کم از سرت بر این بهانه
خاطرش محزون شدی بهر تو ای شاه یگانه
ای دریغا مینمود آخر که بیند در زمانه
شمر روی سینهات با دست خنجر مینشیند
آمده به امن سکینهای برادر بر سر تو
تا ببوسد جای زهرا جده خود حنجر تو
شکوه شمر ستمگر را کند اندر بر تو
برنمیدارد دل از جسم شریفت دختر تو
هرچه برمیدارم او را بار دیگر مینشیند
گشته آل عترتت در این بیابان جمله ویلان
زینطرف بر آن طرف تا کی کنم رو در بیابان
یک تن تنها دهم تسکین کدامین یک از ایشان
میروم کلثوم را سازم خموش از آه و افغان
املیلا بر سر بالین اکبر مینشیند
روزگار آخر فکند اندر میان ما جدایی
تو به دشت کربلا ماندی چنین بیآشنایی
من به شام و کوفه رفتم با چنین بیاقربائی
گر نکردم من پی غمخواریت ماتمسرایی
(صامت) اندر ماتمت با دیده تر مینشیند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
قالب: چند بندی
تعداد ابیات: ۲۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶ - واقعه زمین کربلا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸ - بیان واقعه دیر راهب
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.