هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ مرگ اسکندر و وصیت او به همراهانش است. اسکندر دستور می‌دهد که پس از مرگش، تابوت او را در شهرهای مختلف بگردانند و دستش را از تابوت بیرون نگه دارند تا همه ببینند که او با دست خالی از دنیا رفته است. این کار به عنوان پیامی برای مردم است که ثروت و قدرت دنیوی گذرا هستند. در پایان، همراهانش تابوت او را حمل می‌کنند و نور عجیبی در اطراف تابوت دیده می‌شود. پیام اصلی شعر تأکید بر بی‌اعتباری دنیا و ارزش آزادی و معنویت است.
رده سنی: 15+ محتوا شامل مفاهیم عمیق فلسفی و اخلاقی دربارهٔ مرگ و بی‌اعتباری دنیاست که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، زبان شعر کلاسیک ممکن است برای خوانندگان جوان دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۳ - وفات اسکندر

شنیدستم که اسکندر چه شد وقت
که از دنیا سوی عقبی کشید رخت

وصیت کرد با یاران همراه
که چون شد جانم از قیدغم آزاد

ز تاج و تخت جویم چون کناره
شوم بر مرک چوبین سواره

به تابوتم چو جا دادید محزون
نهیدم دست از تابوت بیرون

تنم را همچنان اندر عماری
بگردانید اندر هر دیاری

کسی چون گشت پیدا تا بر دوی
بسر دست بیرون ماندیم پی

یقین دانید کانجا هست خاکم
در آنجا جا دهید اندر مغاکم

پس آنگه پشت پا بر بیش و کم زد
ز دنیا جانب عقبی قدم زد

پی فرموده آن شاه دانا
به تابوتش نهادند و از آنجا

ندیدمانش به صد افغان و شیون
همه شال عزا بسته به گردن

به پیرامون تابوت سکندر
نور دیدند گیتی را سراسر

ز دانایان اسرار نهفته
نشد این گوهر ناسفته سفته

به یک شهری رسیدند آخر کار
یکی از نکهت سنجان هشیار

در آن کشور شکست او قفل این گنج
که کرد آن خلق را آسوده از رنج

به گفت اسکندر این حکمی که فرمود
بجز تنبیه خلقش نیست مقصود

که تا انجام کار خود بدانید
از این دفتر خط خود را بخوانید

که اسکندر از آن کشور ستانی
وز آن طبل و نفیر کاویانی

از آن آوازه و لشگر کشیدن
وز آن صف‌های دشمن را دریدن

از آن سیم و زر و گنج و خزینه
از آن لعل و گهرهای ثمینه

چو دست او ز دنیا گشت کوتاه
نبرد از سلطنت چیزی به همراه

چنین بر خلق عالم کرد حالی
که رفتم از جهان با دست خالی

خوش آن آزاد مردم تهیدست
کز این صهبا نگردیدند سر مست

به سوی اوج رفعت پرگشادند
قدم اندر سر عالم نهادند

به مثل (صامت) از دنیای فانی
شدند عازم به ملک جاودانی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲ - حکایت عابد با کور
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.