۲۶۱ بار خوانده شده
ای صبا بر گو به خاتون جنان اندر جنان با غم و آه و فغان
کی به جنت سرور و سر خیل خیرات حسان از جفای آسمان
شاه دین بییاور است بیپناه و لشگر است
نور عینت با گلوی تشنه زیر خنجر است
شاه دین بییاور است
قد و بلای جوانان بنیهاشم تمام از جفای اهل شام
شد به دشت کربلای پربلا در خون طپان از جفای آسمان
شاه دین بییاور است بیپناه و لشگر است
نور عینت با گلوی تشنه زیر خنجر است
شاه دین بییاور است
آنکه بهر شست و شو آورد آب سلسبیل از برایش جبرئیل
عاقبت از بهر آبی شست دست خورد ز جان از جفای آسمان
شاهد دین بییاور است بیمعین و لشگر است
نور عینیت با گلوی تشنه زیر خنجر است
شاه دین بییاور است
ابن سعد نامسلمان در هوای ملک ری دفتر دین کرده طی
بهر قتل عترت پیغمبر آخر زمان از جفای آسمان
شاده دین بییاور است بی معین و لشگر است
نور عینیت با گلوی تشنه زیر خنجر است
شاه دین بییاور است
تشنه خون حسین با دست خنجر آمده شمر کافر آمده
کرده جا بر سینه شاهنشه کون و مکان از جفای آسمان
شاده دین بییاور است بیمعین و لشگر است
نور عینیت با گلوی تشنه زیر خنجر است
شاهد دین بییاور است
دخترت ای اختر تات بنده برج رسول زینب تو یا بتول
میبرد از بیکسی بر کوفی و شامی امان از جفای آسمان
شاهدین بییاور است به معین و لشگر است
نور عینیت با گلوی تشنه زیر خنجر است
شاه دین بییاور است
در لب شط فرات از شمر شوم بیادب سبط سلطان عرب
مینماید خواهش یک قطره آب روان از جفای آسمان
شاهدین بییاور است بیمعین و لشگر است
نور عینت با گلوی تشنه زیر خنجر است
شاهد دین بییاور است
پیکر پرورده آغوش دوش مصطفی در زمین کربلا
شد سر مهر افسر وی زینت نوک سنان از جفای آسمان
شاهدین بییاور است بیمعین و لشگر است
نور عینت با گلوی تشنه زیر خنجر است
شاه دین بییاور است
روز و شب صامت برای نور عینت در نواست
در خیال کربلاست
زد شرر زین ماتم عظمی بوی اندر جهان
از جفای آسمان
شاه دین بییاور است بیمعین و لشگر است
نور عینیت با گلوی تشنه زیر خنجر است
شاه دین بییاور است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
کی به جنت سرور و سر خیل خیرات حسان از جفای آسمان
شاه دین بییاور است بیپناه و لشگر است
نور عینت با گلوی تشنه زیر خنجر است
شاه دین بییاور است
قد و بلای جوانان بنیهاشم تمام از جفای اهل شام
شد به دشت کربلای پربلا در خون طپان از جفای آسمان
شاه دین بییاور است بیپناه و لشگر است
نور عینت با گلوی تشنه زیر خنجر است
شاه دین بییاور است
آنکه بهر شست و شو آورد آب سلسبیل از برایش جبرئیل
عاقبت از بهر آبی شست دست خورد ز جان از جفای آسمان
شاهد دین بییاور است بیمعین و لشگر است
نور عینیت با گلوی تشنه زیر خنجر است
شاه دین بییاور است
ابن سعد نامسلمان در هوای ملک ری دفتر دین کرده طی
بهر قتل عترت پیغمبر آخر زمان از جفای آسمان
شاده دین بییاور است بی معین و لشگر است
نور عینیت با گلوی تشنه زیر خنجر است
شاه دین بییاور است
تشنه خون حسین با دست خنجر آمده شمر کافر آمده
کرده جا بر سینه شاهنشه کون و مکان از جفای آسمان
شاده دین بییاور است بیمعین و لشگر است
نور عینیت با گلوی تشنه زیر خنجر است
شاهد دین بییاور است
دخترت ای اختر تات بنده برج رسول زینب تو یا بتول
میبرد از بیکسی بر کوفی و شامی امان از جفای آسمان
شاهدین بییاور است به معین و لشگر است
نور عینیت با گلوی تشنه زیر خنجر است
شاه دین بییاور است
در لب شط فرات از شمر شوم بیادب سبط سلطان عرب
مینماید خواهش یک قطره آب روان از جفای آسمان
شاهدین بییاور است بیمعین و لشگر است
نور عینت با گلوی تشنه زیر خنجر است
شاهد دین بییاور است
پیکر پرورده آغوش دوش مصطفی در زمین کربلا
شد سر مهر افسر وی زینت نوک سنان از جفای آسمان
شاهدین بییاور است بیمعین و لشگر است
نور عینت با گلوی تشنه زیر خنجر است
شاه دین بییاور است
روز و شب صامت برای نور عینت در نواست
در خیال کربلاست
زد شرر زین ماتم عظمی بوی اندر جهان
از جفای آسمان
شاه دین بییاور است بیمعین و لشگر است
نور عینیت با گلوی تشنه زیر خنجر است
شاه دین بییاور است
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳ - نوحه دیگر
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵ - و برای او همچنین
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.