هوش مصنوعی:
این شعر از عشق نافرجام و تقدیر ناعادلانه سخن میگوید. شاعر از عشق بیپاسخ خود رنج میبرد و تقدیر را مقصر میداند. او به فرهاد اشاره میکند که عاشق شیرین بود اما به وصال نرسید. شاعر همچنین از بیتوجهی معشوق و رنج فراق شکایت میکند و شبهای هجران را با آسمان پرستاره مقایسه میکند. در نهایت، او از شیرینی سخنان معشوق یاد میکند که همهی این رنجها را برایش قابل تحمل کرده است.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی مانند عشق نافرجام، تقدیر و رنج فراق است که درک آنها برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اشارههای تاریخی مانند فرهاد و شیرین نیاز به دانش ادبی و فرهنگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر کسب میشود.
شمارهٔ ۵۱۹
مهره روی تو نه در خورد من مسکین بود
چه کند بنده چر تقدیر خداوند این بود
بر نیامد بهوای دل دیوانه خویش
ز آنکه فرهاد نه مرد هوس شیرین بود
هر که او روی نکو دید و دل از دست نداد
نه دلی داشت به هیچ خبری از دین بود
بسکه چشمم ز فراق رخ او اشک فشاند
در شب هجر فراغه زمه و پروین بود
خاک در دیده این بخت که خفت و نشناخت
قدر آن شب که مرا خاک درت بالین بود
این همه چاشنی از ذوق لبت بافت کمال
ور نه اول سخن او نه چنین شیرین بود
چه کند بنده چر تقدیر خداوند این بود
بر نیامد بهوای دل دیوانه خویش
ز آنکه فرهاد نه مرد هوس شیرین بود
هر که او روی نکو دید و دل از دست نداد
نه دلی داشت به هیچ خبری از دین بود
بسکه چشمم ز فراق رخ او اشک فشاند
در شب هجر فراغه زمه و پروین بود
خاک در دیده این بخت که خفت و نشناخت
قدر آن شب که مرا خاک درت بالین بود
این همه چاشنی از ذوق لبت بافت کمال
ور نه اول سخن او نه چنین شیرین بود
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.