۲۷۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۱۸

به با رخ تو خود را بوجه می ستای
این نام حسن بروی بر عکس می نماید

د ای گل چه می گشانی پیش من این ورقها
گر ناز و شیوه نبود زینها چه می گشاید

درویش کوی خود را مرسوم غم رسانی
گفتی نشاید اما این بخل هم نشابد

دل فال زد برندی نام قدت بر آمد
کار صواب باشد هر جا الف بر آید

. زین زهد بسته بر خود من نیز دست شستم
رنگی که خام بندی زین بیشتر نباید

ذوق سماع دارم ای مطربان خاموش
بانگی زند بر چنگ نا نغمه ای سراید

طیع کمال از آن لب جامیست به لطافت
جز باده هر چه گویند او را فرو نیاید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.