هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، بیانگر غم فراق و یادآوری لحظات زیبای گذشته با معشوق است. شاعر با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند 'شمع چگل' و 'لب لعل'، احساسات خود را نسبت به معشوق بیان می‌کند و از غیبت او رنج می‌برد. همچنین، اشاره‌ای به مفاهیم عرفانی مانند 'چشمه حیوان' و 'خضر' دارد که بر عمق معنایی شعر می‌افزاید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، درک برخی از استعاره‌ها و اشارات عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۵۵۸

یارب آن شمع چگل دوش به مهمان که بود
خط او سبزی و لبها نمک خوان که بود

چون خضر شد ز نظر غایب و معلوم نشد
که به تاریکی شب چشمه حیوان که بود

آن لب لعل کزو ماند دهان همه باز
باز پرسید که دوشینه به دندان که بود

سر ما بود و در او همه شب تا دم صبح
تا خود او شمع سرای که و ایران که بود

سوختم از غم و روشن نشد این نکته هنوز
که شب آن شمع شکر لب به شبستان که بود

از دل خسته چه پرسی که که آزرد ترا
غمزه را پرسی که آن زخم ز پیکان که بود

گفته ای در غم هجرم نکند ناله کمال
بر سر کوی تو دوش این همه افغان که بود
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.