هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از عشق، هجران، درد و رنج عشق و بی‌وفایی معشوق سخن می‌گوید. او از نگاه فتنه‌انگیز معشوق، غم و درد هجران، و بی‌توجهی معشوق به احساساتش شکایت می‌کند. همچنین، شاعر به بی‌فایده بودن نصیحت ناصح بی‌درد اشاره می‌کند و بیان می‌کند که دلش به هوای معشوق به این خاکدان تعلق ندارد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و استعارات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۵۶۵

یک چشم زدن چشم تو بی ناز نباشد
جز فتنه در آن غمزة غماز نباشد

گفتی بهلم کن ستمی با تو اگر رفت
هرگز نکنم آن سنم ار باز نباشد

با هر که نصیبم ز غم و درد فرستی
فرمان برسان تا بمن أنباز نباشد

اس جان و سر و زر هر سه در آن خانه که باشی
در بازم اگر باشی و در باز نباشد

با ناصح بیدرد نگویم غم هجران
بیهوده سخن محرم این راز نباشد

زین خاک درم می نکشد دل به هوایی
مرغان حرم را سر پرواز نباشد

صد خانه برانداخت کمال از دره او دور
عاشق به ازین خانه برانداز نباشد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.