هوش مصنوعی: این شعر از عشق و وفاداری سخن می‌گوید، جایی که شاعر با وجود جفا و بلاهای معشوق، همچنان به او وفادار است و حتی مرگ را به شرط بقای معشوق می‌پذیرد. او معشوق را بالاتر از آفتاب می‌داند و عشق خود را بی‌نظیر توصیف می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی مضامین مانند پذیرش رنج و مرگ نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۵۹۱

مگر ترک جفا و بکن جفای دگر
که باشد از تو جفای دگر وفای دگر

بلا فرستی و من باز بسته دل به امید
که از تو باز رسد بر سرم بلای دگر

سری که داشم انداختم به پای تو حیف
که نیستم سر دیگر برای پای دگر

گدایی از تو همین باشدم که نگذاری
که بر در تو رود غیر من گدای دگر

دعای مردن من میکنی چه حاجت آن
بقای عمر تو بادا بکنه دعای دگر

اگر چه نسبت رویت به آفتاب کنند
تو جای دیگری و آفتاب جای دگر

کمال حسن طبیعت همین بود که مرا
ورای دیدن آن روی نیست رای دگر
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.