هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق و وصال سخن می‌گوید و از زیبایی معشوق و درد فراق می‌نالد. شاعر از زلف دراز و چشمان زیبای معشوق یاد می‌کند و از ناتوانی در بیان غم خود با زبان سخن می‌گوید. همچنین، به نوشیدن می و لذت‌های زندگی اشاره دارد و از مخالفان و زاهدان می‌گریزد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، اشاره به نوشیدن می ممکن است برای گروه‌های سنی پایین‌تر مناسب نباشد.

شمارهٔ ۶۳۸

گر زلف دراز فکنی از طرف بناگوش
بسیار سر افتد به قدم های تو از دوش

هر گاه که به وصغ دو رخ خوب تو افتم
دارم چو سر زلف تو از هر طرفی گوش

نتوان با زبان با تو غمی گفت چو خامه
از دست تو بر خویش همی پیچم و خاموش

چندانکه بگویی نروم از سر کویش
گر زانکه روم از سخن او روم از هوش

ای عاشق خام از لب او نوش نه از جام
باری ز منی نوش که باشد همگی نوش

چون فاتحه بر خوان وصال آن لب شیرین
هرگز چو نمی خواند مرا کرد فراموش

می نوش کمال این می و می پوش ز زاهد
بر رغم مخالف به خوشی می خور و می نوش
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.