هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق و دردهای آن سخن می‌گوید. شاعر از طبیب عشق می‌خواهد شربتی از خون عاشق بسازد، زیرا تنها غذای مناسب بیمار عشق است. او از رقیب و منافقی که سعی در آزارش دارند گله می‌کند و دل‌بستگی خود به معشوق را بیان می‌دارد. همچنین، شاعر از زیبایی و کمال معشوق سخن می‌گوید و تأثیر آن را بر خود توصیف می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم به‌کاررفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۶۶۲

طبیب عشق به خون گو بساز شربت عاشق
که نیست در خور بیمار جز غذای موافق

از آن متاع که عاشق بیار خویش فرستد
مراست جانی و آن نیز نیست تحفه لایق

رقیب سعی نماید چو غمزه نو بخونم
بود موافق غماز فکر و رأی منافق

دلم به زلف تو چون پی برد به سر میانت
که کس به ذهن پریشان نکرد فهم دقایق

اگر دهان تو گویند هست و نیست ز تنگی
نه کاذبند درین نکته عاشقان و نه صادق

پزم خیال تجرده ولی ز زلف بتانم
در آمدست به گردن هزار گونه علایق

کمال روی تو دید و ز شوق در سخن آمد
شود هر آینه طوطی ز عکس آینه ناطق
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.