۲۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۸۰

نیست جز درد سری زین دل غمگین حاصل
با که گویم که چه می کشم از محنت دل

ظاهر آنست که از لذت جان بی خبرست
هر که را نیست دل از جانب خوبان مایل

برو ای ناصح و دیوانه مکن باز مرا
که نباشد به نصیحت دل مجنون عاقل

قاصد کشتن ما گشتی و داریم رضا
خون ما ریخته بی موجب و کردیم بحل

نیست چون خال تو هندوی مبارک رویی
که به شادیش بخوانند جهانی مقبل

ای که هر لحظه نمائی ره مسجد به کمال
نورو آنجا و مر او را به خرابات بهل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.