هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق و اشتیاق شاعر به معشوق می‌گوید. شاعر از زیبایی‌های معشوق مانند زلف‌هایش، رویش و حرکاتش سخن می‌گوید و بیان می‌کند که دلش در انتظار وصال معشوق است. همچنین، شاعر از رنج‌های عشق و دل‌شکستگی خود می‌نالد و امید به دیدار معشوق را در دل دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۶۸۶

ای زنگیان زلف ترا شاه چین غلام
آئینه دار حاجب رویت به تمام

شد روشنم که منزل سرو است جویبار
کز چشم من نمی رود آن سرو خوش خرام

دل انتظار وعده وصل تو میکشد
مسکین دل شکسته که دارد خیال خام

جانم به لب رسید چو زلف تو بگذرد
آید به لب هر آینه چون بگذرد ز کام

چشمم چو دید روی تو در تاب زلف گفت
صبح امید است که شد پایبند شام

خونش حلال باد که بی موجبی کند
نظارۂ جمال نو بر عاشقان حرام

هر کس ز ننگ و نام طریقی گزیده اند
با عشق تو کمال بر آمد ز ننگ و نام
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.