هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید. او از گذر کردن بر در معشوق، دردسرهای عشق، و فراق مینالد و با استفاده از استعارههای زیبا مانند سگ کوی، شمع، و زلف، احساسات خود را بیان میکند. در نهایت، شاعر به کمال معشوق اشاره میکند و قصه را مختصر میسازد.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و استعارههای ادبی است که درک آنها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک نیاز دارد. همچنین، برخی از واژهها و مفاهیم ممکن است برای سنین پایینتر نامفهوم یا پیچیده باشد.
شمارهٔ ۷۴۳
سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم
ز حال خود سگ کوی ترا خبر کردیم
میان ما و سگانت خصومتی گر بود
بر آستان نو دوشینه سر به سر کردیم
رخی که بود برابر به خاک ره ما را
ز کیمیای غمت کار او چو زر کردیم
اگرچه شمع به روی تو خیرگیها کرد
به بینی که بر سر جمعش چه گونه بر کردیم
زمشک دردسر افزاید و ز زلف تو ما
به بینی که بر سر جمعش چه گونه بر کردیم عجبتر آنکه مداوای دردسر کردیم
شب فراق ز دست غمت شکایت خویش
به آه صبحدم و ناله سحر کردیم
اگر کمال به زلف تو کرد قصه دراز
بیا که ما به دهان تو مختصر کردیم
ز حال خود سگ کوی ترا خبر کردیم
میان ما و سگانت خصومتی گر بود
بر آستان نو دوشینه سر به سر کردیم
رخی که بود برابر به خاک ره ما را
ز کیمیای غمت کار او چو زر کردیم
اگرچه شمع به روی تو خیرگیها کرد
به بینی که بر سر جمعش چه گونه بر کردیم
زمشک دردسر افزاید و ز زلف تو ما
به بینی که بر سر جمعش چه گونه بر کردیم عجبتر آنکه مداوای دردسر کردیم
شب فراق ز دست غمت شکایت خویش
به آه صبحدم و ناله سحر کردیم
اگر کمال به زلف تو کرد قصه دراز
بیا که ما به دهان تو مختصر کردیم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.