۲۷۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۴۲

سالها شد که در تک و پوییم
تو بمانی عجب چه میجوئیم

وقت آن شد که از حدیقة انس
گل و ریحان دوستی ہوئیم

وصف قد تو پیش ابروی تو
کج نشینیم و راست بر گوئیم

شاکری هاست زآن دهان ما را
از تو راضی به یک سر موئیم

سر فرو برده چون سر زلفت
حلقه حلقه به فکر آن روئیم

خلق ریزند خون ما از رشک
گر بگوئیمه کشته اوئیم

بافتی شاهی دو کون کمال
نا بگفتیه گدای آن گوییم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.