۲۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۶۳

گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم
از غمزه تو خسته و انگاره زیستم

از من چو نیم ناز دگر داشتی دریغ
چون صید نیم کشته به ناچار زیستم

تن گرچه روز هجر زدی باز شد هلاک
شرمنده ام ز بار که بسیار زیستم

رضوان به روضة خضر به آب حیات زیست
من با خیال آن لب و رخسار زیستم

کوثر ز سنگ تربت من گر چکد رواست
چون سالها به باد لب بار زیستم

هر بار کز کرشمه مرا غمزه تو کشت
از ذوق کشتن تو دگر بار زیستم

گفتی کشم ز جمله ترا بیشتر کمال
من بیشتر برای همین کار زیستم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.