هوش مصنوعی: شاعر در این متن از نارضایتی خود از وضعیت فعلی و جستجوی راهی برای رهایی سخن می‌گوید. او از خرقه‌ای که بر تن دارد احساس شرم می‌کند و به دنبال راهی برای رهایی از این وضعیت است. اما هر راهی را که امتحان می‌کند، به بن‌بست می‌خورد. او از اصحاب طریقت ناامید شده و به دنبال رهبری است که او را به مقصد برساند. در نهایت، شاعر خود را مانند عندلیبی می‌داند که سال‌هاست در این کوی و با این گفتار مانده است.
رده سنی: 18+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و نقد اجتماعی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات در متن ممکن است نیاز به تجربه و دانش بیشتری برای درک داشته باشند.

شمارهٔ ۷۸۹

من ازین خرقه آلوده که در بر دارم
عار باشد اگر از خویش نباشد عارم

گفتم آیم به سوی دبر و به بندم زنار
باز دیدم که از آن هم نگشاید کارم

گر روم بر در مسجد ندهنده راهی
زور شوم بر در میخانه نباشد بارم

کرم پیر مغان بین که دو صد بار به چشم
یکفر پنهان مرا دید و نکرد اظهارم

دلم از صحبت اصحاب طریقت بگرفت
رهبری کو که رساند به در خمارم

چون صراحی به هوای لب میگون بتان
میزنم نهتهه در مجلس و خون می بارم

عندلیب گل رویت نه کمال امروزست
سالها شد که درین کوی بدین گفتارم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.