هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام و رنج‌های عاشقانه سخن می‌گوید. شاعر از طلب‌های مکرر معشوق، بی‌وفایی‌ها و آزارهای او گلایه دارد و احساس می‌کند معشوق به دنبال فرد دیگری است. تصاویری مانند خون گریستن از چشم، رخت بربستن معشوق و طلب خریدار جدید، عمق درد و ناامیدی شاعر را نشان می‌دهد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده مانند 'خون مژگان' یا 'قتل من' ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، لحن غمگین و ناامیدانه متن برای سنین پایین مناسب نیست.

شمارهٔ ۸۱۲

یار من بار دگر می طلبد دانستم
عاشق زار دگر میطلبد دانستم

عارش آید دگر از یاری و غمخواری من
بار و غمخوار دگر می طلبد دانستم

خون مژگان من از نازه نیارد در چشم
چشم خونبار دگر می طلبد دانستم

رخت برچید ز سودای من آن حسن فروش
سر بازار دگر می طلبد دانستم

من تهی دست و آن دانه در بیش بهاست
او به خریدار دگر می طلبد دانستم

دی بزد نیغم و نگذاشت که بوسم آن دست
قتل من بار دگر می طلبد دانستم

غمزه را گفت که کم جو دگر آزار کمال
بر دل آزار دگر می طلبد دانستم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.