هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد هجران و فراق مینالد و از صبا میخواهد که اگر بوی معشوق را دارد، سریعتر به سویش بیاید. او از اشکهای شبانه و دلسوزیهایش میگوید و درد خود را با طبیعت مقایسه میکند. در نهایت، آرزوی خلوت با معشوق را دارد و بیان میکند که هیچکس نباید مانند او در رنج و عذاب باشد.
رده سنی:
16+
متن حاوی مضامین عاشقانه عمیق و درد هجران است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۸۲۵
ای نهاده بار هجران بر دل پر درد من
تا چه آید بعد از این بر جان عم پرورد من
ای صبا گر بوی او داری چه داری زود باش
ورنه چون من رفته باشم در نیابی گرد من
مردم چشمم بخون دل برای روی خلق
آب و رنگی باز می آرد بروی زرد من
شب همه شب اشک میریزم بزاری همچو شمع
نسبتی دارد همانا درد او با درد من
ابرتر دامن همی گرید ز اشک گرم من
کوه سنگین دل همی نالد ز آه سرد من
در میان خاک و خون می خفتم و خون میخورم
خواب و خورد کس مبادا همچو خواب خوردمن
ای کمال آندم که با من خلوتی افتد ترا
گر تو خود جان عزیزی نیستی در خورد من
تا چه آید بعد از این بر جان عم پرورد من
ای صبا گر بوی او داری چه داری زود باش
ورنه چون من رفته باشم در نیابی گرد من
مردم چشمم بخون دل برای روی خلق
آب و رنگی باز می آرد بروی زرد من
شب همه شب اشک میریزم بزاری همچو شمع
نسبتی دارد همانا درد او با درد من
ابرتر دامن همی گرید ز اشک گرم من
کوه سنگین دل همی نالد ز آه سرد من
در میان خاک و خون می خفتم و خون میخورم
خواب و خورد کس مبادا همچو خواب خوردمن
ای کمال آندم که با من خلوتی افتد ترا
گر تو خود جان عزیزی نیستی در خورد من
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.