هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غزلی، با توصیف زیبایی‌های معشوق و احساسات شاعر نسبت به او، سروده شده است. شاعر از لبان شیرین، دهان دلنشین، و نور محض پیشانی معشوق سخن می‌گوید و عشق خود را به نام او بیان می‌کند. همچنین، از اشک‌هایش که به سوی معشوق روان است و طبیعت که گویی در شوق اوست، یاد می‌کند. شعر با تأکید بر عشق بی‌قید و شرط و تقدیر محتوم به پایان می‌رسد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک کامل نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'گفته خون تو یک روز بریزم به یقین' ممکن است نیاز به بلوغ عاطفی برای درک صحیح داشته باشد.

شمارهٔ ۸۲۴

ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنان
دل من عاشق نام تو زبان نیز چنان

نور محض است عذار تو جبین نیز چنین
بر غیبیست دهان نو میان نیز چنان

شد دوانهسوی تو اشکم چو خرامان رفتی
سرو کم رفت چنین آب روان نیز چنان

گر چه گه ظاهر و گه چون دهنت پنهانی
آشکارا همه لطفی و نهان نیز چنان

زلف و ابرو اگر ایست ترا روز شکار
نیست حاجت بکمند و یکمان نیز چنان

گل ز شوق رخ نو جامه درانست به باغ
بلبل از مستی تو نعره زنان نیز چنان

گفته خون تو یک روز بریزم به یقین
در دل خسته مرا بود گمان نیز چنان

بار میخواست که بیجرم شود کشته کمال
هر چه میخواست دل یار شد آن نیز چنان
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.