هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد فراق و غم عشق مینالد و از بیکسی و تنهایی خود شکایت میکند. او از هوس لعل لب معشوق و رفتن به خرابات مغان سخن میگوید و از صبا میخواهد که اگر از کوی دلارام گذر کرد، خبری از دل آوارهاش بپرسد. شاعر همچنین از رنجهای عشق و انتظار دیدار معشوق میگوید و اشکهایش را گواهی بر سوز درونیاش میداند.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مضامین عاشقانه و غمگین است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی و تجربهی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند خرابات مغان و هوس لعل لب معشوق ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم یا نامناسب باشد.
شمارهٔ ۸۵۳
دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من
که برفت از بر من بار ستمکاره من
دل نهادم من مسکین به هلاک تن خویش
چه کنم در غم او نیست جز این چاره من
وای بر جان من از بی کسی و تنهانی
گر نبودی غم او مونس و غمخوارة من
هوس لعل لب او به خرابات مغان
کرد صد باره گرو خرقه صد پاره من
ای صبا گر گذر از کوی دلارام کنی
باز پرسی خبری زآن دل آوارة من
دارم امروز سر آنکه کتم جانبازی
تا قدم رنجه کند دوست به نظاره من
گر نیاره به زبان سوز تو چون شمع کمال
خود گواهست بر او گونه رخسارة من
که برفت از بر من بار ستمکاره من
دل نهادم من مسکین به هلاک تن خویش
چه کنم در غم او نیست جز این چاره من
وای بر جان من از بی کسی و تنهانی
گر نبودی غم او مونس و غمخوارة من
هوس لعل لب او به خرابات مغان
کرد صد باره گرو خرقه صد پاره من
ای صبا گر گذر از کوی دلارام کنی
باز پرسی خبری زآن دل آوارة من
دارم امروز سر آنکه کتم جانبازی
تا قدم رنجه کند دوست به نظاره من
گر نیاره به زبان سوز تو چون شمع کمال
خود گواهست بر او گونه رخسارة من
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.