هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و غزلگونه، بیانگر عشق عمیق و فداکاری شاعر به معشوق است. شاعر از درد فراق و عشق نافرجام مینالد و از معشوق طلب درمان میکند. تصاویر شاعرانهای مانند مرغی که جان میدهد برای آشیان، قمری نالان بر بالای سرو، و شمعی که از شیرینی میسوزد، به کار رفتهاند تا عمق احساسات شاعر را نشان دهند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد فراق و عشق نافرجام ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.
شمارهٔ ۸۵۲
دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن
جان دهد مرغ از برای آشیان خویشتن
قمری نالان که عاشق بود بر بالای سرو
در سر او کرد آخر خان و مان خویشتن
همچو شمع از انگبین کامم ز شیرینی بسوخت
تا گرفتم نام آن لب بر زبان خویشتن
از لبت کردم سخن بگذار تا نامت برم
چون به آب زندگی شتم دهان خویشتن
دردسر آوردهام بر آستانت ای طبیب
دفع کن دردسرم از آستان خویشتن
گر نداری باور از بیماری این ناتوان
خود ببین اینکه به چشم ناتوان خویشتن
میخورد خون جگر بی تو، به جان سوزی کمال
می خورد سوگند باور کن به جان خویشتن
جان دهد مرغ از برای آشیان خویشتن
قمری نالان که عاشق بود بر بالای سرو
در سر او کرد آخر خان و مان خویشتن
همچو شمع از انگبین کامم ز شیرینی بسوخت
تا گرفتم نام آن لب بر زبان خویشتن
از لبت کردم سخن بگذار تا نامت برم
چون به آب زندگی شتم دهان خویشتن
دردسر آوردهام بر آستانت ای طبیب
دفع کن دردسرم از آستان خویشتن
گر نداری باور از بیماری این ناتوان
خود ببین اینکه به چشم ناتوان خویشتن
میخورد خون جگر بی تو، به جان سوزی کمال
می خورد سوگند باور کن به جان خویشتن
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.