هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و اشتیاق خود به معشوق سخن می‌گوید. او از زیبایی‌های معشوق مانند زلف و ابرو یاد می‌کند و احساسات خود را با تصاویر شاعرانه مانند تشنگی و آتش بیان می‌کند. همچنین، مفاهیمی مانند فقر و نداری به عنوان کمال و وابستگی به معشوق مطرح شده‌اند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانه پیچیده است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از تصاویر شاعرانه مانند «بر آتش فکن» نیاز به درک عمیق‌تری از ادبیات دارند.

شمارهٔ ۸۶۱

سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذقن
تشنه را جان سوزد آری چون به چاه افتد رسن

دیده تا میم دهان و نون ابروی تو دید
نقش آن بستم به دل چون بود هر دو نقش من

دلیران را از برون پیرهن باشد خیال
زآن میان او را خیالی در درون پیرهن

میکند سرو از تولی پیش آن گلپا دراز
ای صبا چندانکه پایش بشکنی بروی بزن

گر در آرد سر به مهر آن زلف بر رخسار نه
چون مسلمان شد بگر زنار بر آتش فکن

ما قیریم و گدا دانم ندارد گوش ما
چون به زر او را تعلقهاست چون در عدن

نیستی و تنگدستی ه باشدت دایم کمال
چون نداری دل که داری دست از آن شیرین دهن
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.