هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از درد دل و سوز عشق سخن می‌گوید. شاعر از غم و عشق سوزان خود می‌نالد و از معشوق طلب کمک می‌کند. او از تأثیرات عمیق نگاه و رفتار معشوق بر خود می‌گوید و بیان می‌کند که چگونه اسیر محبت او شده است. همچنین، اشاره‌ای به تلخی پند دیگران و شیرینی وصال معشوق دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند سوزش عشق و جنون ناشی از عشق نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۸۶۰

سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ازو نشان
پیش من آدمی نشین آتش جان من نشان

بینو مرا ز تشنگی آمده بود جان به لب
داد ز آب زندگی خال لب توأم نشان

تا فکنی به زیر با جان جهانیان همه
دست ز آستین بکش دامن زلف برفشان

پند و نصیحت کسان تلخ کنند عیش من
ناصع تلخ گوی را چاشنی زلب چشان

مستی ما ز چشم تو سر به جنون کشد یقین
چون بکرشمه از جمله شدیم سرخوشان

من نه به اختیار خود می روم از قفای تو
آن دو کمند عنبرین می کشدم کشان کشان

بهر پری اگر کسی عوده بر آتش افکند
سوخت کمال عود جان از هوس پریوشان
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.