هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر درد و رنج عاشقانه است که در آن شاعر از ضعف دل، غم هجران و ستمهای عشق سخن میگوید. او از ناپدید شدن نشانههای عشق و هلاک شدن در غم معشوق مینالد و به زیانهای عشق اشاره میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای مخاطبان کمسنوسال دشوار بوده و ممکن است برای آنها نامناسب باشد. همچنین، برخی مفاهیم مانند 'هلاک شدن در غم' و 'ستم عشق' نیاز به بلوغ ذهنی برای درک صحیح دارند.
شمارهٔ ۹۰۱
دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو
پدید نیست نشانش مگر نهان شد از و
اگرچه در غم اوه شد هلاک من نزدیک
بدین قدر ستمی دور چون توان شد از و
براه عاشق اگر بحر آتش آمد عشق
زنیرگیست که چون دود بر کران شد از و
بدان گناه که بی او به خواب میشد چشم
چنان زدم شب هجرش که خون روان شد ازو
کمال عمر گرانمایه ات به سودا رفت
چه مایه بین که درین راه ترا زیان شد ازو
پدید نیست نشانش مگر نهان شد از و
اگرچه در غم اوه شد هلاک من نزدیک
بدین قدر ستمی دور چون توان شد از و
براه عاشق اگر بحر آتش آمد عشق
زنیرگیست که چون دود بر کران شد از و
بدان گناه که بی او به خواب میشد چشم
چنان زدم شب هجرش که خون روان شد ازو
کمال عمر گرانمایه ات به سودا رفت
چه مایه بین که درین راه ترا زیان شد ازو
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.