۲۵۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۱۸

ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده
شد در همه خلق از نمکت شور زیاده

ابروت کمان بر من بیچاره کشیده
چشمانت کمین بر دل خونخواره گشاده

از نوع بشر چون بشرت دیده ندیده
از جنس پری چون تو پریزاد نزاده

در باغ هی سرو به امید قبولی
در خدمت بالای نو برپای ستاده

را عشاق سر کوی تو بر باد لبانت
مستند چو چشمان تو بی زحمت باده

از پیش کمال ار چه گذشتی تو سواره
دل در پی قدت شده چون سرو پیاده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.