هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه به توصیف زیبایی معشوق و احساسات شاعر نسبت به او میپردازد. شاعر از رخسار و زلف سیاه معشوق، تأثیر آن بر عاشقان و بیقراری خود در عشق سخن میگوید. همچنین، از وفاداری و فداکاری خود در راه معشوق یاد میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی داشته باشد.
شمارهٔ ۹۲۲
ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه
مردم دیده که باشد؟ که کند در تو نگاه
مردم چشم تو ماتم زده عشاقند
ورنه رنگ «مژه ها» بهر چه گردید سیاه
عاشق روی ترا برگ گل بستان نی
بلبل باغ ارم میل ندارد به گیاه
گر نشان قدمت بر سرراهی یابم
برنگیرم رخ اگر خاک شوم برسرراه
ستم از چشم تو در عین پریشانکاریست
خود سر زلف تو دال است چه حاجت به گواه
گفتمش رخ بهم بر رخ زیبای تو گفت
خرمن گل نتواند که کشد زحمت گاه
قصة زلف تو گفتیم به پایان نرسید
کاین حکایت نه حدیثی ست که گردد کوتاه
مردم دیده که باشد؟ که کند در تو نگاه
مردم چشم تو ماتم زده عشاقند
ورنه رنگ «مژه ها» بهر چه گردید سیاه
عاشق روی ترا برگ گل بستان نی
بلبل باغ ارم میل ندارد به گیاه
گر نشان قدمت بر سرراهی یابم
برنگیرم رخ اگر خاک شوم برسرراه
ستم از چشم تو در عین پریشانکاریست
خود سر زلف تو دال است چه حاجت به گواه
گفتمش رخ بهم بر رخ زیبای تو گفت
خرمن گل نتواند که کشد زحمت گاه
قصة زلف تو گفتیم به پایان نرسید
کاین حکایت نه حدیثی ست که گردد کوتاه
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.