هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و اشتیاق خود به معشوق می‌گوید و از درد فراق و دل شکسته‌اش سخن می‌گوید. او از نظاره‌گری معشوق و غم‌هایش می‌نالد و آرزو می‌کند که بتواند بار دیگر به او بنگرد. شعر پر از تصاویر شاعرانه مانند دل پاره پاره، غرق شدن در دریای غم، و اشک‌های بی‌پایان است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شاعرانه ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۹۳۹

خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره
عمریست که دارم هوس عمر دوباره

نر گفتی دل رشت به دوا چاره بسازم
صد پاره شده است این دل بیچاره

ما غرقة بحر غم و آن خال بناگوش
چه چاره بنشسته چو نظارگیان خوش بکناره

از شوق رخ و غمزه شوخت گل و نرگس
این دیدۂ تر دارد و آن جامه پاره

هر جا روی ای باد به خاک سر آن کوی
همراه تو باد این دل آواره هماره

جز اشک نشان جان نرود در سر آن زلف
شب راه بریدن نتوان جز بستاره

بر دوخت نظر بی تو کمال از همه خوبان
تا دیده نباشد نتوان کرد نظاره
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.